افزایش مصرف گُل به مثابه یک مسئله اجتماعی
طی سالهای اخیر علیرغم اقداماتی که برای پیشگیری، درمان و مقابله با مصرف مواد اعتیادآور در کشور انجام شده است اما شاهد کاهش سن شروع مصرف مواد، افزایش مصرف مواد اعتیاد در بین زنان و دختران، افزایش آن در مراکز آموزشی و … هستیم.
به صورتی که نه تنها سونامی توزیع و مصرف مواد اعتیادآور در کشور کنترل نشده است بلکه به اشکال مختلف در حال بازتولید و تغییر شکل بوده و به این ترتیب بر دامنه و عمق اعتیاد در کشور افزوده است. سیستم پویای قاچاق مواد اعتیادآور در کشور با بهرهگیری از نیاز مردم اقدام به تولید و توزیع می نماید. آنها به خوبی نیاز مخاطبان و شکاف عمیق موجود در جامعه در حوزه اقدامات پیشگیرانه و درمانی را تشخیص داده و با بهرهگیری از این دو عامل به کسب درآمد بیشتری اقدام میکنند.
آنچه که برای برای سیستم قاچاق مواد اهمیت دارد فروش مواد و کسب درآمد بیشتر است. لذا تلاش مینمایند که با بهرهگیری از ابزارهای بازاریابی اجتماعی، تحلیل نیاز و وضعیت روانی مردم اقدام به تولید و توزیع موادخاصی نماید. نکتهی مهمی که ضروری است در این قسمت به آن پرداخته شود تحلیل دقیق سیستم قاچاق مواد اعتیادآور از متغیرهایی نظیر وضعیت روانی مردم، نیاز مخاطبان، شرایط اجتماعی و اقتصادی، شکاف بین نسلی، کمبود شادی و نشاط در جامعه، بیهدفی و سرگردانی نوجوانان و جوانان و ضعف تصمیمسازی در سطوح مختلف جامعه به منظور پیشگیری از آسیبهای اجتماعی است. علاوه بر این چندگانگی، خود محوری و موازی کاری سازمانهای ارایه دهندهی خدمات، شرایط بسیار آسانی را برای قاچاقچیان فراهم نموده است.
به این ترتیب در چنین بستری، امکان هرگونه تغییر و تحول در سیستم قاچاق و مصرف مواد در کشور وجود دارد. بنابراین توزیع و الگو شدن هر مادهی اعتیادآوری را میبایست در بستر اجتماعی، اقتصادی، تاریخی و فرهنگی آن جامعه جستجو و مطالعه نمود. زیرا عموماً رایج شدن هر مادهی اعتیادآوری حاصل عوامل متعدد ساختاری، میانی و خرد است.
این عوامل بر هم تاثیر گذاشته و از همدیگر تاثیر میپذیرند. به عنوان مثال تریاک مادهی مخدر اعتیادآوری بود که در چهارچوب و بستر خاص فرهنگی و اجتماعی گذشته معنی می یافت. اما در حال حاضر نوجوانان و جوانان تمایل کمتری به مصرف تریاک دارند. همچنین مواد اعتیادآور دیگری نیز بودند که هر کدام در برههی خاصی از زمان به نیازهای مصرفکنندگان پاسخ میدادند ولی پس از آن به دلایل مختلف از بین رفتند و یا دست کم توسط عدهی محدودی مصرف میشوند.
ماده محرک شیشه نیز از مواد اعتیادآوری محسوب میشود که متناسب با شرایط و بسترهای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی مردم معنا پیدا میکند. مصرف این ماده اعتیادآور در برههای از زمان به شدت گسترش یافت که جوانان در جستجوی شادی، لذت آنی و فراوان بودند.
یکی دیگر از این مواد که طی چند سال اخیر گسترش یافته است “گُل” میباشد. مصرف گُل به دلیل پیامدها و افزایش روند مصرف در حال تبدیل شدن به یک مسئلهی اجتماعی است.
محرک گُل از گروه ماری جوانا و ترکیبات شاهدانه است که حاوی مواد شیمایی تی اچ سی میباشد به صورتی که در حال حاضر تعداد قابل توجهی از جوانان به مصرف این ماده محرک اعتیادآور میپردازند و با توجه به روند مصرف این ماده احتمالاً طی چند سال آینده رشد قابل توجهی خواهد یافت و به یکی از مهمترین نگرانی و مشکلات نوجوانان، جوانان و خانوادهها تبدیل خواهد شد.
محرک گل از مواد مورد علاقهی جوانان و نوجوانان امروزی محسوب میشود که به دلیل قدرت شادیآور بودن و بروز هیجانات آنی به یک ماده اعتیادآور محبوب تبدیل شده است. به دلیل تاثیرات روانی آن (بروز اضطراب، افسردگی، از دست دادن کنترل، فراموش کاری، حواس پرتی، ایجاد ترس، گیجی، توهم و …) روند درمان و بهبودی افراد وابسته دشوار بوده و لذا احتمال عود مصرف کنندگان بالاست. افرادی که اقدام به مصرف این ماده نمودهاند تمایل چندانی برای کنار گذاشتن آن ندارند. لذا علی رغم تجربهی پیامدهای منفی این ماده به مصرف ادامه میدهند.
اما سوالات گوناگون و متعددی وجود دارد که دلیل محبوبیت و رشد مواد اعتیادآوری نظیر گُل در جامعه چیست و زمینهها و بسترهای رشد آن چه میباشد؟ به عبارت دیگر، دلیل تغییر الگوی نسل مواد اعتیادآور در جامعه چیست و چه زمینههایی برای رشد چنین فرایندی وجود دارد؟ پاسخ به چنین سوالاتی بسیار پیچیده است و به راحتی امکان پذیر نیست.
اما با توجه به شرایط موجود به نظر میرسد تغییراتی که در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی به وقوع پیوسته است در گرایش نوجوانان و جوانان به مصرف مواد محرکی نظیر گل موثر بوده است. در واقع این عوامل زمینههای اجتماعی و فرهنگی شکل گیری گرایش به مصرف مواد محرک را تعیین می نمایند. در ذیل به صورت مجمل به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- عوامل فردی: تغییراتی که در سطح فردی صورت گرفته و منجر به شروع مصرف مواد محرکی نظیر گل می شود است به شرح ذیل است:
– لذت محور شدن نوجوانان و جوانان
– عدم برخورداری از تفکر و محاسبات عقلانی و منطقی
– کمبود نشاط و تفریح
– خطر پذیری و عدم توجه به پیامدهای بلند مدت و اقداماتی که انجام میدهند.
– فردگرایی و خودخواهی
– عدم اعتقاد و پایبندی به قوانین و مقررات
همچنین عوامل دیگری نظیر کنجکاوی، داشتن حال خوش و … .وجود دارد. اما عوامل یاد شده از اهمیت بیشتری برخوردار میباشند.
۲- عوامل خانوادگی: طی چند دههی اخیر تغییراتی در ساختار، ماهیت و کارکرد خانواده امروزی بروز کرده است که باعث شده تا خانواده انسجام قبلی خود را از دست داده و زمینههای گرایش به مصرف مواد اعتیادآور صنعتی فراهم باشد. برخی از این تغییرات در ذیل آمده است:
- کاهش روابط خویشاوندی
- تأثیر پذیری از رسانه ها
- کاهش تأثیر پدر و مادر در زندگی نوجوانان و جوانان
- جستجوی هویت در بین برندها و مارکها
- جستجوی شادی و خوشبختی درخرید و مصرف
- فرار از پذیرش تعهد طولانی مدت و مسئولیت پذیری خانوادگی
- همچنین حضور افراد مصرفکننده، ضعف مهارتهای فرزندپروری، مشکلات مالی و اقتصادی خانواده ها، کمبود دیالوگ و ارتباط بین اعضای خانواده، ضعف نظارت و … از عوامل خانوادگی در گرایش نوجوانان و جوانان به مصرف مواد صنعتی است.
علاوه بر عوامل خانوادگی، نقش عوامل اجتماعی و کلان نیز در شروع مصرف مواد اعتیادآور موثر است. در ذیل به برخی از این عوامل اشاره شده است:
– ارزان و در دسترس بودن به مواد تغییر دهندهی خلق از جمله گل، شیشه و …
– فقر اقتصادی
– کمبود شادی و نشاط در جامعه
– آموزش ضعیف در سطوح گوناگون جامعه ( مدارس، دانشگاهها، رسانه و …) به صورتی که نوجوانان و جوانان قادر به تصمیمگیری درست نبوده، واکنش گرا هستند و فاقد مدیریت احساسات و هیجانشان میباشند.
به این ترتیب مجموعه عوامل یاد شده شرایط و بستر مناسبی را در جامعه فراهم نموده است که به آسانی مواد اعتیادآور جدید توزیع شده و قابلیت تغییر الگوی مصرف وجود دارد. عوامل خطرآفرین پیرامون نوجوانان و جوانان بسیار زیاد است.
همچنین عوامل محافظتی نیز اندک بوده و به نظر می رسد که سیاستگذاران قادر به مدیریت و برنامه ریزی اصولی و پایدار برای هدایت نیازهای نسل جدید نیستند. برخی از سیاستگذاران اجتماعی و مدیران نیز فاقد درک مناسب از مقتضیات و مختصات دوران کودکی و نوجوانی هستند. لذا در اتخاذ برنامهریزیها به نیازها و ویژگیهای روانی و اجتماعی نوجوانان و جوانان توجه نمینمایند.
در چنین شرایطی و به دلیل عدم انطباق برنامهریزی ها با نیازهای نوجوانان و جوانان به سرخوردگی آنها منجر شده و لذا تبدیل به گروههای حاشیه نشین خواهند شد. در حالیکه ثروت و کسب پول یک هدف اساسی برای بسیاری از افراد شده است اما به دلیل بیکاری زیاد و کمبود فضای کسب و کار مشروع، در نتیجه افراد از روشهای غیرمشروع نظیر فروش مواد اعتیادآور، دزدی و … استفاده مینمایند. به این ترتیب خرده فرهنگهای متعددی نظیر فروشندگان مواد، مصرفکنندگان گل و …. به وجود میآیند.
نکتهی حایز اهمیت این است که بیش از ۸۰ درصد توزیع کنندگان مواد از خانوادههای فقیر جامعه هستند و لذا سهم و درآمد آنها از درآمد مواد ناچیز است. عموماً قاچاقیان مواد از روشهای بازاریابی برای فروش مواد استفاده می کنند. عنصر زمان نقش مهمی در توزیع دارد. لذا سعی دارند از حداقل زمان برای توزیع مواد استفاده نمایند. تنوع در محصول، استفاده از نامهای جذاب و تولید باور، نماد و چالش در سطح عموم جامعه از جمله اقداماتی به منظور ترویج مواد اعتیاداوری نظیر گل است. به این ترتیب مصرف مواد صنعتی نظیر گل در سطح جامعه افزایش مییابد.
در نهایت ذکر این نکته اهمیت دارد که شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به گونهای است که فضا برای تغییر در رفتار و آموزش بسیار دشوار و برای مصرف مواد جدید صنعتی آماده و آسان است. در چنین شرایطی نیازمند اتخاذ برنامهریزیهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت برای کاهش تقاضا هستیم. بنابراین سرمایه گذاری بر کاهش تقاضا اهمیت زیادی در کاهش شیوع مصرف مواد اعتیادآوری نظیر گُل دارد. چنین تغییراتی نیازمند برنامه ریزی های منسجم در سطوح کلان، خانواده و خرد می باشد.
در نهایت ذکر این نکته لازم است که از نظر سبب شناسی ممکن است تفاوت چندانی بین مصرف گُل با سایر مواد اعتیادآور نباشد اما آنچه که مصرف این ماده را منحصر به فرد می سازد علاقه قشر نوجوان و جوان نسبت به مصرف آن، پیامدها و عوارض کوتاه مدت و بلند مدت و احتمال افزایش مصرف این ماده در آینده است. لذا به نظر میرسد که پرداختن به فاکتورهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی در تحلیل روند و آینده نگری مصرف این ماده میتواند بسیار موثر واقع گردد.